-
تسلیت!! به شما ی خیلی عزیز!
چهارشنبه 26 بهمنماه سال 1390 16:26
ماهیچ ترین حباب این دریاییم افسانه ای از گذشته وفرداییم چون سایه که هست ونیست از بود ونبود پیداشده انچنان که ناپیداییم عموقاصدک عزیزم درگذشت پدرعزیزو گرامی تون رو تسلیت میگم لطفا ما رو در غم خودتون شریک بدونید از خداوند براى شما صبر و براى ایشون آمرزش مى طلبم
-
بدون شرح!!!!
دوشنبه 17 بهمنماه سال 1390 16:08
عشقولانه نوشت : تو اون جا و من اینجا !! امان از درد دوری امان! امان! امان!
-
زندگی شیرین است!!
دوشنبه 10 بهمنماه سال 1390 01:20
شب آرامی بود می روم در ایوان، تا بپرسم از خود زندگی یعنی چه؟ مادرم سینی چایی در دست گل لبخندی چید ،هدیه اش داد به من خواهرم تکه نانی آورد ، آمد آنجا لب پاشویه نشست پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد شعر زیبایی خواند ، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین :با خودم می گفتم زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست زندگی فاصله...
-
ورود آقایان ممنوع!!!!
دوشنبه 10 بهمنماه سال 1390 01:13
-
به بهانه پست مورچگان جناب سامع !!
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 22:43
چندشب پیش فرصت کوتاهی گیر آوردم و مثل همیشه به دوستان سر زدم. خیلی عجله ایی برروی وبلاگ دیار قریب غریب هم کلیک کردم یه پست نسبتا طولانی بود که دلم نیومد عجله ایی خونده شود و موکول کردم به یه فرصت بهتر.. تا اینکه آخر شب دوباره از فرصت استفاده کردم و فقط این وبلاگ رو باز کردم و شروع کردم به خوندن برگی از زندگی جناب سامع...
-
باران که می بارد تو می آیی!!
چهارشنبه 7 دیماه سال 1390 21:14
چشم میدوزم به آسمان آفتابی دی ماه ... لبخند میزنم و زمزمه میکنم : باران که میبارد تو میآیی ... هوس عاشقانه میکنم ، هر بار که عاشقات میشوم ... خودت حساب کن میشود روزی چند بار ... چشمهات را که از پشت پنجره بیرون میآوری، دنیا بهار میشود و من شمعدانیهایِ قرمز ِ لبهام را میچینم لبِ پلکات ... تو پلک میزنی و من دلم...
-
دل نوشته!!
سهشنبه 22 آذرماه سال 1390 16:18
بعدازظهریک روز پاییزی من عاشق بعد از ظهرهای پاییزم مردی اینجاست با قدی بلند موهای مشکی چشمان قهوه ایی پرازِمهربانی آغوشی درست به اندازه ی تموم دلتنگی های من که مدام در گوشم زمزمه میکند " ....." و من سرشاراز حس خوشبختی
-
صبر زینب!!!
چهارشنبه 9 آذرماه سال 1390 19:23
سلام به همه دوستانی که برام خیلی عزیز هستند دوسه شب پیش دایی عزیزم به خونه خاله جان آمده بود و مارو هم دعوت کرده بودند.بعد از صحبت های معمولی حرفمون کشید به عاشورا و شهیدای مظلومش... به دایی گفتم که نمیدونم چرا اون جوری که میخام نمیتونم ماجرای عاشورا رو درک کنم... شروع کردند به صحبت, از صبر ایوب و ماجراهایی که یکی یکی...
-
منم که دیده به دیداردوست کردم باز/همه قلبکابرا شماست بارونی جونم
دوشنبه 30 آبانماه سال 1390 22:19
❤ منم که دیده به دیداردوست کردم باز ❤ چه شکر گویمت ای کارساز بـنده نواز ❤ ❤ ❤ بعضی از روزها را دوست دارم و گاه آرزو می کنم که در جانم ماندگار شوند و ❤ من عبور نکنم از لحظه های آن.. ❤ . ❤ ❤ ❤❤ این روزهای من سرشار از خاطره دیدار با بارونی خیلی عزیز و مهربونم ❤ ❤ دیدارمون با یک سلام ساده با بارونی مهربون و عزیزم رقم...
-
تا عشق تا حرم به تو نزدیک میشوم!!!
پنجشنبه 19 آبانماه سال 1390 21:05
آقا سلام می کنم آقا سلام من ... یک شیعه ی مردد پر اتهام من حالا قدم قدم به تو نزدیک می شوم تا عشق تا حرم به تو نزدیک می شوم آقا ببخش من که ترا دوست داشتم رفتم غریب و خسته ترا جا گذاشتم آقا ببخش من که سلامم قبول نیست تقصیر گنبد و تو و اذن دخول نیست مشکل خود منم که دلم لنگ می زند وقتی به پای دامنتان چنگ می زنم پی نوشت:...
-
بازآمد بوی ماه مدرسه!!
شنبه 2 مهرماه سال 1390 00:40
دلم میخاد صبح ها که از خواب پامیشم حس و حال داشته باشم... یه پیرهن تو خونه ای گل گلی قرمز تنم باشه. خونمون هم حیاط داشته باشه. بعد برم توی آشپزخونه زیر سماور رو روشن کنم. پنیر از توی یخچال در بیارم. کره هم. از توی شیشه مربای آلبالو یا کدویی که خودم درست کردم توی کاسه بریزم. همه رو بذارم توی سینی. ببرم توی حیاطمون که...
-
کی اشکامو پاک میکنه!!! وقتی توروندارم!!!
شنبه 26 شهریورماه سال 1390 00:02
کوله بار سفرت رفت و نگاهم را برد نه تو دیگر هستی نه نگاهی که در آن دلخوشی ام سبز شود سایه می داند که به دنبال نگاهت همچون ابر سرگردانم هیچ کس گمشده ام را نشناخت تابش رایحه ای بی خبر آورد کسی در راه است فقط منتظرتو هستم و دیگر هیچ ........ جای هیچکس را هیچکس دیگر نمیتواند پر کند ! مهربانم : تولدت مبارک ممنون از دوستای...
-
شب تولد منه !!!جای تو اینجا خالیه!!!
دوشنبه 21 شهریورماه سال 1390 21:41
آسمون هیچ وقت تولد من یادش نمی ره و کادومو برام می فرسته قشنگه همیشه روز تولد آدم قشنگه و وقتی همه اونهایی که دوستت دارن تولدت رو بهت تبریک می گن، تازه می فهمی چقدر زیادن آدمهایی که دوستت دارن و این خودش روز و قشنگتر می کنه به هر حال یه سال دیگه به سالهای عمرم اضافه شد و۲۴ سالگیم مبارک شد! پی نوشت: ـ یادش بخیر تولد...
-
انگار قلبم یک سایه بان است /هر کس که خوب است در زیر آن است
چهارشنبه 9 شهریورماه سال 1390 00:24
انگار قلبم یک آسمان است بابای خوبم خورشید آن است انگار قلبم یک سبزه زار است مادر برایش مثل بهار است انگار قلبم یک دانه ماهی است همبازی او جزخواهرم نیست انگار قلبم یک سایه بان است هر کس که خوب است در زیر آن است پی نوشت: ۱.از ماه رمضان امسال خیلی راضی بودم.خداراشکر تلافی روزه نگرفتن های پارسال در اومد.. ۲. خیلی دلم...
-
سحر به بوی نسیمت به مژده جان سپرم/اگر امان دهد امشب فراق تا سحرم
جمعه 28 مردادماه سال 1390 23:25
وقتی همه میخوان بهت تکیه کنن! میمونی خودت به کی تکیه کنی! میگن آدم همیشه از سمتی که بهش تکیه میده میفته... خدایا تو که پشتمو خالی نمی کنی...مگه نه؟! تو این شب ها دعا یادتون نره
-
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی/زبامی که برخاست مشکل نشیند
شنبه 22 مردادماه سال 1390 00:03
تو می گفتی وفادارم محبت را خریدارم ولی دیدم نبودی تو گفتی آن حبیبم من که بر دردت طبیبم من ولی دردم فزودی تو می گفتی که روز و شب بود نام توام بر لب زعشقت بی شکیبم ولی دیدم نمی جویی به لب هرگز نمی گویی به جز نام رقیبم من از بی خبری زناز و دلستانی تو شدم فتنه بر آن محبت زبانی تو غم خود به فسون در دل من چون بنشاندی زدی بر...
-
یه بوهایی داره میاد هااااا!!!!!
یکشنبه 9 مردادماه سال 1390 23:03
سلام . هر روز صبح که پا میشم یادمه که اگه به همسرم مفصل سلام نکنم خیلی بده انگاری تا شب یه چیزی کم دارم ولی به تو خیلی کم سلام می کنم. نه؟! ادامه نمی دم. نمی دونم چرا. شاید خجالت می کشم. سرم شلوغ شده. اینقدری که دیگه کمتر یادت می افتم. جنسم هنوز هم از جنس خداست ولی کافیه؟ اینقدری چیزهای جدید دور و برم اضافه کردم که...
-
گفتی برگرد! ما هم میگیم چشم!
چهارشنبه 22 تیرماه سال 1390 23:53
اسمش را میگذاریم؛ دوست مجازی اما آنسو یک آدم حقیقی نشسته خصوصیاتش را که نمیتواند مخفی کند وقتی دلتنگی ها و آشفتگی هایش را مینویسد وقت میگذارد برایم ، وقت میگذارم برایش . . نگرانش میشوم دلتنگش میشوم وقتی در صحبت هایم، به عنوانِ دوست یاد میشود مطمئن میشوم که حقیقی ست . .- همه شما دوستانم در دنیای مجازی رو دوست دارم....
-
کنارم هستی و انگار همین نزدیکاست دریا!
چهارشنبه 8 تیرماه سال 1390 17:04
کنارم هستی و اما دلم تنگ میشه هر لحظه خودت می دونی عادت نیست فقط دوست داشتن محضه کنارم هستی و بازم بهونه هامو میگیرم میگم وای ....چقدر سرده میام دستاتو میگیرم یه وقت تنها نری جایی که از تنهایی میمیرم از این جا تا دم در هم بری دلشوره میگیرم فقط تو فکر این عشقم تو فکر بودن با هم محاله پیش من باشی برم سرگرم کاری شم می...
-
تاج سرها روزتون مبارک!!!
چهارشنبه 25 خردادماه سال 1390 16:29
سلام (ایششش تازگیا سلامم چه لوس شده مردم ازدواج میکنن لوسیش در میره مال ما بیشتر شد) و سلامی گرررررررررررم و دلچسب به سه نفراول تر :بابای خوبم وعموقاصدک خیلی عزیزم و همسر مهربونم. وسلامی باز گررررررررررررررررررررررررررررم به همه دوستای فوق العاده عزیزم که دلم براشون یه ذره شده بود وای تو این وقت کم نمیدونم چی بنویسم و...
-
تازه عروس می شوم!!!
پنجشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1390 02:27
وای باور نمی شه دارم عروس میشم . خیلی یه جوریم انگاری تو خوابم همه چی برام گنگه .مثلا با اینکه دارم کارای خونمونو می کنم یا کارای عروسی یه احساسی دارم هی به امیرمیگم چرا ته دلم یه جوری چرا احساس نمی کنم که دیگه من تو داریم همخونه میشیم این دو سال و هشت ماه عقدمون دیگه داره تموم میشه و اونم میگه ماله استرس. دیگه شبها...
-
آقا اصلا من دلم حرف حرفک میخاد!!!
یکشنبه 21 فروردینماه سال 1390 21:47
۱ .بچه بودیم وزنمون خیلی کم بود همه گفتن این مریضه! بیچاره! ۲ افتادیم تو سن رشد استخون ترکوندیم همه گفتن ای وای نگفتیم مریضه! ۳.درسمون خوب بود همه گفتن دیگه این جوریم خوب نیست! ۴. با وجود معدل و شاگرد اولی رفتیم انسانی خوندیم همه گفتن وا! چرا انسانی؟ انسانی که مال تنبلاست! ۵رتبه سه رقمی کنکور آوردیم گفتیم میخوایم بریم...
-
وای که چقدر قشنگ بود!!
یکشنبه 14 فروردینماه سال 1390 13:23
خوشا با تو بودن ز عشقت سرودن دگر از هوایت سفر نکنم درخت انگور حیاط خانه ما که بعد از یک پاییز برگ ریز و زمستون خشک در آستانه شکوفایی است اولین جوانه ها... و بهار نارنج های خونه مامان بزرگم ( واقعا بدون عطرشون بی معنی هستن کاش میشد یه جوری عطرشم میذاشتم) ۱.سیزده روز تعطیلی هم گذشت.. مثل اینکه همین دیروز بود پست عیدانه...
-
حالیا بخت ما را خوش گردان !! که نرم نرمک رسید بهار!!
شنبه 28 اسفندماه سال 1389 23:25
خوب به سلامتی و دلخوشی رسیدیم به آخرین پستم در سال ۸۹ اینم عیدی عمو قاصدک خیلی عزیزم قد کشیده شدم به دنیایی که برایش عروسکی بودم بازی خاله بازی اش جدی! من ولی غرق کودکی بودم دختر خوب و ساکتی بودم دختر خوب سفره چینی که... سین هفتش همیشه غایب بودکه به جایش "مرا" بچینی که... سال نو اتفاق می افتد تو مرا ذره ذره...
-
ای آفتـــاب آهســــته نِــه پا در حــــریم یــار من !!!
شنبه 21 اسفندماه سال 1389 17:10
پاسبان حرم دل شده ام، شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه او نگذارد دیده بخت به افسانه او شد در خواب کو نسیمی که کند بیدارم ... یارم به یک لا پیرهن خوابیده زیر نسترن ترسم کــــه بوی نسترن مست است هشیارش کند پـــــروانه امشب پر مزن انــدر حــــریم یار من تـــرسم صــدای شهــپرت قدری دل آزارش کند پیـــــراهنی ازبرگ گــل...
-
خریددددددددددددددددددددد!!!!!!!!!!
چهارشنبه 18 اسفندماه سال 1389 20:16
جاتون خالی این روزها در حد شیرینی برد تیم ملی همش خوش میگذره!!! تلویزیون ما که اعلام کرد برده. حالا شما چیز دیگهای دیدید یا شنیدید امر جداست دیگه تقریباکلیه پاساژهای شیراز و بندر گناوه را فتح کردیم!!!... خوب دیگه میدونن همه که یکی از عشقهای همهٔ خانمها به ویژه بنده خریده! یعنی وقتی تا سر حد مرگ غصه دارم،برم خرید...
-
عنوان ندارد!!!!(اما عنوانش را میذارم یه خاطره از روزای خوب)
شنبه 14 اسفندماه سال 1389 02:06
دیدی!؟ دیدی چه ساده از شب و ستاره سخن گفتیم؟! دیدی چراغ معرکه تا صبح نپایید! حالا دیده بیار و دریا ببار...! یاد تمام روزهای خو ب بخیر!!!! پی نوشت برای دوستان بی نهایت عزیزم میدونم خیلی زود دلتنگتون میشوم: شاید حتی گفتنش لازم نباشد وقتی سمانه یه پست اینجوری میذاره برای دوستایی که که می دانید و می دانیم خیلی خیلی خیلی...
-
این هم خونه تکونی ماااا!!!!
جمعه 13 اسفندماه سال 1389 13:02
خیلی راحت پیش آمد...با یک عدد جرم گیر، یک لیوان سفید کننده، چند پر پودر لباس شویی... داشتم فکر میکردم که چه دست و پایی زدم برای زنده ماندن...آدم گاهی فکرمیکنه چه راحت بود اگر همه چیز تمام میشد... فکر میکنی خستگی های تنت وتمام افکاری که هرروز جلو چشمهانت رژه میروند تمام میشود خب نشد...گلو درد دارم هنوز... احساس کردم...
-
بدون شرح!!!
چهارشنبه 11 اسفندماه سال 1389 14:44
-
تماشا کن ..تماشا کن ..چه بی رحمانه زیبایی!!!
جمعه 6 اسفندماه سال 1389 14:09
تا حالا فکر کردید برعکس چیزی که همه میگن اعتیاد چیز خوبیه ! حس خوبیه... هرکی بگه نیست الکی گفته ..چون به نظرم پایهٔ اصلی انواع اعتیاد لذته! اگه این لذت نبود که کسی معتاد نمیشد... حالا اعتیاد به هرچیها! به نظرم مواد هرکس یه چیزه! اصلا به نظر من همه تو دنیا معتادن... فقط این لذت هست هست هست تا وقتی به تهش برسی، یا...