و این منم

این منم،دختری در آغاز فصلی نو از خودش و روزگارش

و این منم

این منم،دختری در آغاز فصلی نو از خودش و روزگارش

به بهانه پست مورچگان جناب سامع !!

چندشب پیش فرصت کوتاهی گیر آوردم و مثل همیشه به دوستان سر زدم. خیلی عجله ایی برروی وبلاگ دیار قریب غریب هم کلیک کردم یه پست نسبتا طولانی بود که دلم نیومد عجله ایی خونده شود و موکول کردم به یه فرصت بهتر.. 

تا اینکه آخر شب دوباره از فرصت استفاده کردم و فقط این وبلاگ رو باز کردم و شروع کردم به خوندن برگی از زندگی جناب سامع .. 

بعد از خوندن اینقدر دلم گرفته بود و منقلب بودم که گوشی رو برداشتم و زنگ زدم به یه دونه خواهر که میدونم شبها تا دیر وقت بیداره و براش ماجرارو تعریف کردم آدرس جناب سامع رو گرفت و با خوندن اونم حالی به حالی شد ولی خوش به حال اونکه میتونه احساساتش رو حداقل تو شعرهاش بیان کنه.... 

تقدیم به جانبازنخاعی عزیزجناب محمد مهدی سامع

  

توفصل نرگسیم و هوای لاله دارم
دلت رو آسمون کن که قصد ناله دارم
کجای راهتونین ملت انقلابی
که خونتون نبوده توهم سرابی
یه نسل سومی بود کنار نسل دوم
یه نسل اولی بود کنار نسل سوم
میون این همه نسل دنبال چی میگردیم؟
چرا همیشه اما دچار فصل سردیم؟
تازگیا گلوله از بغلم رد شده
میخوام بگم واسه چی حال دلم بد شده
...
میخوام بگم یه مورچه گوشت تنش رو خورده!
گوشت تنش رو خورده اونی رو که نمرده!
نشسته اینجا ولی بیخبر از حالشیم
هفته و چهلمش رفت...منتظر سالشیم
با دستای نوازش هی اونو خاکش کردیم
خونی که تا همیشه به قلب پاکش کردیم
نشسته توی خونه اونی که شیرمون بود
جونش رو زود گذاشته وقتی که دیرمون بود
همیشه بین درَه یه پل باید بنا شه
برای جا نموندن یکی باید فدا شه
نهال سربلندی با خون کی قد کشید؟
بین نهال و خونا مگه میشه سد کشید؟
قصد گله نداشتم نوشته هاشو خوندم
سوخته دلم اگر که دلی رو هم سوزوندم
ترانه ای نوشتم مسکَن دردمه
اگرچه اون نوشته:تا همیشه سردمه
تایاد دارم همیشه بهمنا شادیمونه
از بچگی میگفتن دشمن ِعاصیمونه
تو مدرسه با کاغذ جشنای رنگی داشتیم
سرودا و ترانه ...جشن قشنگی داشتیم
از بقیه شنیدیم حتی اگه ندیدیم
زاده انقلابیم اگر چه دیر رسیدیم
بچه بودیم و جنگو خاطرمون نمونده!
جوونیمو ودشمنِ کافرمون نمونده!
گاهی سرک میکشیم به خاطرات جنگی
گاهی نگا میکنیم به کاغذای رنگی
یه وقتی برمیخوریم به حرفای نباید
یه وقتی داد میزنیم حرفایی رو که باید
همیشه تو کتابا جای سه نقطه خالیست
تو تقویما سه نقطه به معنی یه سالیست
رسانه ها و اغلب سه نقطه های جمعی
سه نقطه های چشمی سه نقطه های سمعی
همیشه این میونه حرف نگفته ای هست
تو حرفای نگفته همیشه نکته ای هست
برای روشن شدن خورشیدو قرض گرفتم
مخاطبای روشن شما رو فرض گرفتم 

پی نوشت: 

این شعر رو تو جشنواره فجر شرکت داده... 

جناب سامع و عمو قاصدک عزیزم خوشحالم که نظرم نسبت به خیلی چیزها عوض شده و همه این ها رو از آشنایی با شماها دارم... 

البته نه فقط من بلکه کل خانواده م

نظرات 29 + ارسال نظر
پرستو دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:07 ق.ظ

سلام سمانه ی عزیز

دستت درد نکنه گل بانو
دست گل خواهر خانمی هم درد نکنه .

جداً که شعر زیبایی بود و حقیقتاً که اگر این عزیزان نبودن، وضعیت این کشور این طور نبود و مطمئناً الان خیلی کوچک تر از این حرفا بود .

امیوارم که خداوند متعال، این عزیزان رو در پناه امن خودش، با کمترین درد و رنج محافظت کنه .
هر چند که درد و رنجی رو که این عزیزان تحمل می کنن، اون قدر زیاده که هیچ وقت فکر نمی کنم یکی مثل من بتونه تصورش رو هم حتی داشته باشه .

انشالله که خدا به این عزیزان و خانواده های محترمشون، بهترین ها رو هدیه کنه .

سلام پرستوجونگمپ گلم
ممنون گل خانومی....چشمات خوشگل میبینه
آمین برا آقای سامع بو د آمین هاااا

پرستو دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:25 ق.ظ

من الان اون پست رو خوندم، راستش تا مدتی گیج و منگ بودم، بعدشم اشکام سرازیر شد .
از این ناراحتم که انسان هایی این چنین والا، اون طور متحمل رنج هستن و دیگرانی سوء استفاده می کنن از اون همه همت تحسین برانگیز .

جناب سامع عزیز،
خدا انشالله بهتون اجر بده . بهترین هر چیزی که می تونه وجود داشته باشه .

وای پرستوجون من که اون شب کلا خوابم نبرد
واقعااااااااااااااااااااااااااااا
انشاللههههههههههههههههههه
ممنون عزیزم که اومدی

کوثر دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:19 ق.ظ

سلام سمانه جان
آفرین به خواهر گلت
دستش درد نکنه
شعر پر معنی خوبی بود
اینا همش نشونه ی قدر شناسی توست!
موفق باشی عزیزم

سلام کوثرجان
ممنون
کاردل بود..
خب شما هم اون پست رو بخونید میبی چه حالی میشی
تو هم همینطور ممنون

مریم دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:39 ق.ظ

سلام دختروووووووووووووی عزیز
خدا شما دو تا خواهر گل رو برای هم و هر دوتون رو برای پدر و مادر عزیزتون حفظ کنه .
سمانه جان من از اون شبی که پست آقای سامع رو خوندم حالم بده . چند بار خواستم برای همسرم و بچه ها بگم مورچه ها چه بلایی سر آقای سامع آوردند اما دلم نیامده و پشیمون شدم
خدا به فریاد پدر و مادر و ... آقای سامع برسه که این صحنه رو از نزدیک دیدند .

سلام خانوم معلمی جونکم.
ممنون خدا سایه شمارو هم از سربچه ها و همسری مهربان کم نکنه
توام با سلامتی...
اتفاقا خواهرمم تا خونده بود میگفت خدا به فریاد پدرو مادرشون برسه
جوون دسته گل مردم

مریم دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:48 ق.ظ

هر کس پست اقای سامع رو بخونه سخت تحت تاثیر قرار می گیره .
خواهر عزیز تو چون شاعرند روحیه ای لطیف تر از دیگران دارند در نتیجه این پست تاثیر عمیق تری روشون گذاشته تا جایی که دست به قلم شدند و این شعر زیبا رو سرودند .

خوش به حالش

مریم دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:01 ق.ظ

و اما آقای سامع عزیز که موضوع اصلی این پست هستند :
آقای سامع مسائل سیاسی رو خیلی خوب تجزیه و تحلیل می کنند یعنی از بینش و بصیرتی عمیق برخوردارند ( این بصیرت با اون بصیرت فرق فوکوله! )
از طرف دیگه به خاطر اینکه در خانواده ای متدین و آگاه بزرگ شدند و رشد کردند ایمان در دل و جانشون رسوخ کرده . مطالعات فراوانی که در همه ی زمینه ها دارند باعث شده دستشون پر باشه و جلوی اهل بصیرت ( این بصیرت با اون بصیرت فرق نفوکوله ! ) کم نیارن .
دختروووووووووووو اگه بدونی چه کیفی می کنم از جوابهای قاطع و دندان شکنی که به بعضیها می دن ! در عین حال که ادب رو رعایت می کنند پاسخهاشون منطقی و محکمه .
دوستانی که نوشته های آقای سامع رو خوندند می دونند که چه قلم شیوا و روانی دارند ، ماجرای مورچه ها رو طوری نوشته بودند که من فکر می کردم دارم یک فیلم سینمایی ترسناک رو نگاه می کنم !
وااااااااای آقای سامع عزیز ! از اون روز که پست تون رو خوندم دلم ریشه !

بله خانوم معلمی من هم از نوع نگارششون و شرایط روحیشون کاملا متوجه شدمم که باید از یه خانواده آگاه باشند
منم از همه پستهاشون لذت میبرم خانوم معلمی جونم...
بله دقیقااااااااااااااااااااااااااااا
منم دلم هنوز ریشه

مریم دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:03 ق.ظ

تمام چیزایی که در مورد آقای سامع عزیز گفتم در مورد قاصدک عزیز هم صدق می کنه .
دخترووووووووووووووووووووو ! از طرف من یک دههههههههههههههههههه به قاصدک بگو ! دلمون پوسید بس که نیستند !

بهش گفتمممممممممممممممممممممممممم
بهمون محل نمیده ولی نمیذارم هیشکی حتیس شده عمو قاصدم دل خانوم معلمیمو لت کنه

سهیل دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 ساعت 04:01 ب.ظ http://sobhe01.blogfa.com/


سلام و وقت بخیر
شرمنده شماهستم من خیلی بسیار زیاد اساسی و اسیدی و اصولی . . . ولی خب نه اینکه شما توی بلاگ اسکای می نویسید به همین خاطر به روز شدن هاتون را ما بلاگفایی ها متوجه نمی شویم گرچه میدونم این توجیه خوبی برای غیبت طولانی ام نیست ولی خب بهانه ای که میتونه باشه .
شعر هم میشه گفت زبان حالی بود از نسلی که اکنون در کشور با بالندگی و رشد رسیده اندو زمام امور را کم کم میخواهند در بر بگیرند .
اما یک مسئله ای هست و اون هم اینکه من اصلا از اینکه بخواهیم از عناوینی همچون نسل اول و دوم و سوم استفاده کنیم خوشم نمی آید . چون به نظر می رسد که این عبارات و اصطلاحات بیشتر برای ایجاد فخر فروشی بوجود آمده ، مثلا نسل اولی ها خیلی به خودشان می بالند که انقلاب کرده اندو جنگیده اند و . . . اونوقت باز نسل دومی ها می آیند ادعا می کنند که ساخته اند و درست کرده اند و آباد کرده اند و . . .خلاصه اینکه همین عبارات و اصطلاحات بیشتر باعث شکاف بین مردمان می شود به جای اتحادشون . این مسئله را من خودم به عینه در خیلی از جاها و حتی در مناسبات اداری و تعیین رئیس ها مشاهده کرده ام .
میزبان هر روز شما باحافظ : سهیل

سلام وقت شما هم بخیر...
راستش خودم حدس زدم احتمالا دلیل اینکه شما این ورا تشریف نمیارید میتونه همین باشه.دشمنتونم شرمنده باشه مهم اینه که اومدید و زحمت کشید و من رو از راهنماییتون بی بهره نذاشتید..
میشه از یه دیدگاه هم اینطوری گفت...
خیلی ممنوننننننننننننننننننننننننن
حضورتون خوشحالم کرد(ببخشید دیگه اسکای گل نداره)

محمد مهدی دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 ساعت 05:28 ب.ظ http://1sobhe14.persianblog.ir/

سلام و باز هم سلام
وای چی بگم از این همه مهر و صفا، این همه محبت و صداقت و این همه درک و فهم
سمانه خانم، خانم بزرگوار از شما و بزرگواری خواهر گل تون صمیمانه سپاسگزارم. به پاس لطف و محبت شما و خواهر یکی یه دونه تون و همه ی نظردهندگان این مطلب، باید ایستاد و سر تعظیم فرود آورد. منو جناب قاصدک باید به خود ببالیم و افتخار کنیم از داشتن دوستانی فهیم و قدر شناس و با محبت، و یقینا می بالیم و مفتخریم.
باور کنید هیچ منتی بر کسی نداشته ندارم و نخواهم داشت. خدا کند اگر من و امثال زحمتی کشیدیم به انحراف نرفته و اگر رفته! مصادره نگردد و اگر گردیده! با رفتار و افکارمان حساب خویش را از هر گونه ظلم و بی عدالتی جدا کنیم. امید که اینگونه بوده باشد.
شما نیز دعا کنید رنج و سختی ما پاداش اخروی را داشته باشد.
بازم سپاسگزار و ممنونم

سلام و هزاران سلام
صفا و مهرو محبت و صداقت و درک و فهم از شماست جناب سامع عزیز بزرگوار بی ریا دل پاک..
شما بزرگوارید این ما هستیم که سر تعظیم در برابر شما باید فرو بیاریم..
و این منم که با افتخار در هر جمعی میتونم از دوستانی بگم که خدا بهم لطف کرده و نصیبم کرده ...
جناب سامعع شما خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
روحتون بزرگ...
توروخدا مارو هم دعا کنید...
وظیفه بود و در برابر بزرگی شما هیچچچچچچچچچچچچچچچ

انشالله که پاداش اخروی این همه رنج و سختی رو میبینید

محمد مهدی دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 ساعت 05:47 ب.ظ http://1sobhe14.persianblog.ir/

بازم سلام
یاد یه نکته ای وادار به برگشتن و گفتن و توضیح شد. فردای زلزله بم سر کلاس امپریالیسم(یکی از درس های علوم سیاسی) بودیم. هنگام حاضر و غایب اسم یه خانمی را استاد خوند. گفتند غایبه و یکی از خانمها توضیح داد که استاد اهل بم است و بی خبر از پدر و مادر و خانواده، طاقت و توان کلاس اومدن نداشت. با این توضیح استاد سکوت و بغض و اشگش نمایان شد. اشکهاش را پاک کرد و گریه خودش را به جهت نارحتی برا مردم بم و از جمله همکلاسسی مون مخفی نکرد/ و گفت: هیچ خجالت نداره که اشگم در بیاد جلوی شما گریه کنم و ...........
حالا منم دیگه باید بگم اشگم درومد به حدی که بارها اشگ و بینی ام را پاک کردم. حتما اشگ ذوق و شوق بود. ذوق و شوق داشتن دوستانی اینچنین
انشاا.. شعر خواهرتون هم از برندگان جشنواره باشه.

جناب سامع عزیز و بزرگوار ..
من از همون روزی که پستتون رو خوندنم تا الان هر وقت یاد اون لحظات سختی که شما گذروندین میفتم تمام بدنم میلرزه و اشکم جاری
اونم براخاطرما


خداراشکرررررررر
خیلی خوشحالم که شما خوشحال شدین
ممنون بزرگوار مهم نیست...خوشحالی شما میدونم برا اونم کافیه..
همینو میخاست...
تو صفحه فیس بوکش هم همین شعر رو گذاشته و همچین مختصری از زندگیتون...

ساحل دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 ساعت 05:53 ب.ظ

سلام به سمانه خانم یا همون دخترووووووووی جناب قاصدک
یه مدتی هست بهتون سر میزنم . امروز دیگه نمیشد نظر نذارم.منم بدجور منقلب و مبهوت شدم وقتی ماجرای آقای سامع را خواندم..
ممنون از خودت و از خواهر عزیزت...شعر خیلی قشنگی بود.گریه ام گرفت.

سلام ساحل جان..
ممنون شما لطف دارید..
منم ممنون از شما که زحمت کشیدی و قابل دونستی...
ایشالله خدمت میرسم برا تشکر
برم بگردم دنبال آدرس

دوباره ساحل پنج‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:25 ب.ظ

مجرد عزیز جااااااااااااااان

ممنون عزیزجان

باران شنبه 24 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:01 ب.ظ

سلام سمانه جون
من واقعا شرمنده ام
منم مثل اقا سهیل باید بگم که ....
میرم پست جناب سامع رو بخونم دوباره میام
بازم شرمنده عزیزم
خب دیروز تو چت میگفتی که آپ کردی بلکه من اینقده شرمنده نشم

سلام بارونی جونم
دشمنتون شرمنده دیرو زودش مهم نی مهم اینه که اومدین و زحمت کشیدید
برو ببین بارونی دلت نترکه هاااااااا
ایشش خب از بس رفتم تو ذوق خونه خریدنتون یادم رفت...

باران شنبه 24 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:45 ب.ظ

سلام مجدد

اولا اربعین سید الشهدا رو تسلیت میگم

بعدشم که پست تاثرانگیز جناب سامع رو خوندم واقعا دلی که با خوندنش نلرزه و به درد نیاد دل نیست وچشمی که اون لحظه هارو متصور بشه و بارونی نشه چشم نیست
وجود این عزیزان سراسر برکت و نعمته برای منم اشنایی با ایشان باعث افتخاره خداوند توفیق بده تا بتونیم مثل خواهر نازنین تو خدمتشون عرض ارادت و احترام کنیم و قدر دان و سپاسگزارشان باشیم
خوش به حال خواهرت با این احساس لطیفش

میگما این لطافت طبع و احساس در خانواده ی شما ارثیه ها

برات بهترین ها رو از خدا خواهانم

سلام از ماست
واقعااااااا
نظرلطفتون بارونی جونم..
به پای لطافت طبع واحساس شما که نمیرسه خانومی مهربون..
والله خواهرجان به فامیل های پدریم برده .. ولی من بی بهره موندم..

منم برا شما

باران یکشنبه 25 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:10 ق.ظ

باران سه‌شنبه 27 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:19 ب.ظ

سلام

تو هم مثل عمو قاصیت نت زده شدی باز؟؟

نه شاپری من نت ندارم خب
با این همه گرفتاری فکرکنید برا دو دقیقه نت اومدن بخای کلی بری مهمونی و با هزارتا بهونه بپری تو اتاق پشت کامپیوتر
ولی عمو قاصی به قول خانوم معلمی دیگه نباید بذاریم ماه رمضون های بعدی ایشالله هر شب آپ کنه ایششششششششششششش
به قول بازم خانوم معلمی از سن و سالشون گذشته
الفراررررررررررررررررررررررررررررررررررررر

باران شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 03:06 ب.ظ

سلام سمانه جونیم

باشه قبول عذر شما پذیرفته میشود
یادمه یه بنده خدایی هی فرت وفرت میگفت دوستی را همانند جاده ایی دو بانده می انگارم که هر رفتی ، امدی دارد و ... اما حالا جادّش یه بانده شده خفنننننن فکر کنم همین روزا با شهرداری با غلطک بیاد صافشم بکنه !! واللللللههههههههه
اما دوست عزیز بدان واگاه باش که تا شقایق هست(گلشیفته هم خواهد بود) زندگی باید کرد

بارونی جونم چرا شهرداری این همه براخونش تشنه ایمم
خودمون میریم صافش میکنیم...
باغلطک همچین رد میشیم که دیگه نشه با کاردکم جمعش کرد
ایشششششششششششششششششششششش
اسم این دخترارو اینجا نیارید باورنی جون..

محمد مهدی یکشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:19 ق.ظ http://1sobhe14.persianblog.ir/

سلام
وفات پیامبر گرامی اسلام و شهادت امام حسن مجتبی و امام رضا علیه سلام را به شما و دوستان تسلیت و تعزیت عرض می کنم.
انشاا... که راه و مرام انان سر لوحه ی زندگی ما باشد

ُسلام
برشما هم تسلیت باد
انشالله

محمد مهدی یکشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:20 ق.ظ http://1sobhe14.persianblog.ir/

سلام
وفات پیامبر گرامی اسلام و شهادت امام حسن مجتبی و امام رضا علیه سلام را به شما و دوستان تسلیت و تعزیت عرض می کنم.
انشاا... که راه و مرام انان سر لوحه ی زندگی ما باشد

مریم یکشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:17 ب.ظ

سلام
رحلت پیامبر مهر و رحمت (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع) رو تسلیت می گم .

سمانه جان و ساحل جان ! منم متاهل عزیز جااااااااااااانها
باران جان این جمله ی تا شقایق هست گلشیفته هم خواهد بود خییییییییییییییلی با حال بود !
بدانید و آگاه باشید اگه یک زمانی خواستند با غلطک بیان جاده ی وبلاگ بعضیها رو صاف کنند حتما من در معیت شون خواهم بود

سلام خانوم معلمی..
مجدد برشما هم تسلیت باد....
وای خانوم معلمی نکنه بچه هم دارید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
آماده اییم برا صاف کردن تشریف بیارید که همه تجهیزات آماده ست فقط منتظرم آخرین وعده شون هم الکی باشهه دیگه
فرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتش میکنیم

باران دوشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:55 ق.ظ

سلام عزیز دل[:S004

منم عرض تسلیت دارم رحلت رسول اکرم (ص) وشهادت امام حسن مجتبی (ع) وشهادت مولای کریم ورئوفمان علی بن موسی الرضا (ع)را

سلام بارونی جونم....
منم عرض تسلیت و ممنون

باران دوشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:03 ق.ظ


سمانه جون منم......چی بود اسمش؟.تفکر، تعقل ،تشکر،تعهد ،تشهد،تکبر ،تعصب،تعبد،تمرکز ، تفضل،تفعل....ای بابا اهان تاهل دارم ها

مریم جون ! چه کنم دیگه اگه امریکایی ها بفهمن چه استعدادی دارم حتما ترورم میکنن واسه خاطر همی ایه که صداشو در نمیارم
در ضمن خوشم میاد که پایه ایی برا جریان شهرداری و صاف وصوف کردن وبلاگ برخی ها وهمراهمان خواهی بود

فی امان الله
انا طلبی حلالیت از یو ها...

واییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
بارونی آره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟///شما هم متاهلید!!!!!!!!

نکنه شما هم بچه دارید!!!!!!!
بارونی بعدازتعطیلات وعده مون باشه
منتظرحضورهمه دوستان هستیم
فی امان الله بارونی...
حلال زنده ایی(اینو کازرونی ها میگند هاااا)
آخ جا اونی که باید جاده روش صاف کنیم خالیه یه خورده حرص بخوره
زادگاه خوش بگذره ..
سفرت بخیر

کوثر چهارشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 03:05 ب.ظ

سلام عزیزم
حلول ماه ربیع الاول وبهت تبریک میگم

کوثر چهارشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 03:43 ب.ظ

تازه الان پست مورچگان وخوندم
واقعا نمیدونم چی بگم
فقط اینکه نتونستم جلوی اشکم وبگیرم
میدونم انسانهایی مثل ایشون خیلی کم پیدا میشن
ولی از اینکه حداقل دوتااز این عزیزان اینجا هستن خوشحالم
ممنون سمانه جون بخاطر مطلبی که گذاشتی
خیلی تاثیر گذاربود

فاطمه جمعه 7 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:17 ب.ظ

سلام اجی خوبی؟

منم ها؟واست اب قند بیارم؟؟؟دلمه تنگ شده بود خبببببببببببببب بچه که زدن ندارههههههههههههههههه!!!!

چرا شکلکا باز نمیشه؟از شانس من هر جا میرم باز نمیشن اخه چه وقت اومدنه اخهههههههههههههههههههه!!

این پست اقای سامع رو خوندم بخدا اشک تو چشام قلمبه زد!!!حیف که قدرشونو نمیدونیم بخدا

تا همینجا باشه اجی تا بیفتم رو غلطک

مریم شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:21 ق.ظ

سلام دخترووووووووووووووووی عزیز
خوب و خوش و سلامتی ؟
خدا رو شکر یک نفر از خاندان فخیمه و جلیله ی قاصدک غایب از نظر ، به نت برگشته و اعلام حضور کرده !
شاید با برگشتن فاطمه ، قاصدک هم برگرده
می ترسم زمانی که قاصدک برگرده من نت زده بشم و دیدار به قیامت بیفته

فاطمه یکشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 05:37 ب.ظ



سلام جیگری من خوبی؟نمیخوای یه اپ بذاری!!!!!!اخه بگو به تو چه بچه پررو بعد از اندی وسالی اومدی وفرمایش میکنی!!!

محمد مهدی یکشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 05:48 ب.ظ http://1sobhe14.persianblog.ir/

سلام
سلامتی برقراره که انشاا...
کم پیدایید و کم سعادتیم

ساحل یکشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 06:43 ب.ظ

سلام
آقا من فضولیم گل کرده ..این داستان صاف کردن جاده چیه هان؟؟
اگه باحاله ما هم هستیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد