و این منم

این منم،دختری در آغاز فصلی نو از خودش و روزگارش

و این منم

این منم،دختری در آغاز فصلی نو از خودش و روزگارش

عنوان ندارد!

 

آرام باش عزیز من ... آرام باش

حکایت دریاست ، زندگی 

گاهی درخشش آفتاب ، برق و بوی نمک ، ترشح شادمانی 

گاهی هم فرو می رویم ، چشمهایمان را می بندیم ، همه جا تاریکیست 

آرام باش عزیز من ... آرام باش 

دوباره سر از آب بیرون می آوریم 

و تلالو آفتاب را می بینیم 

زیر بوته ای برف 

که این دفعه 

درست از جائی که تو دوست داری طالع می شود ...

 

 
                  

یه وقتهائی لحظات مثل یه قهوه غلیظ و  تلخ و گس مزه اش می مونه تو دهن!  برا مدت زیادی. اما عاقبت میره این تلخی ها!  شاید قسمتهائی از اونم برای همیشه بمونه اما مزه مزه کردن شیرینی های زندگی باید کمک کنه فراموشش کنیم.      نمیشه زندگی بدون تلخی !  می شه؟ 

  نمیخام با تلخی های روزگار پیوند دائمی داشته باشم.   

 

       “دلم” تنگ شده واسه روزایی که “دلــــــــــــم” برای چیزی تنگ نمیشد  

 

  

من خیلی ساده ام .. هم ساده هم مهربون .. هم زود رنج و حساس.. 

عاشق خوب زندگی کردنم.. عاشق عاشقانه زندگی کردنم... عاشق شوهرمم...عاشق زندگیمم.. 

نمیدونم بقیه میگن خوشبختی .. ولی من خودمم نمیدونم... تازگیا خیلی شک کردم... 

به خیلی ها شک کردم...   

فکر میکنم اگه خانواده شوهرم نبودند ما خیلی خوشبخت تر از الان بودیم.. 

 خیلی شادتر بودیم.. 

حتی عروس تازه اومدشون هم چشم دیدن خوشبختی منو نداره... 

وایییییییییییییییییییییییی 

خدایا کمکم کن.. من از این خاله زنک بازی ها متنفرم.. از این بی کلاس بازی ها متنفرم.. 

از این حرفها و اداها متنفرم... 

دیگه از همه شون بدم میاد... 

دارم میترکم...  

اگه نمینوشتم میمردم یه درد دل بود با دوستایی که ندیدشون ولی حرف زدن باهاشون و همدردی هاشون کلی آرومم میکنه.. 

وقتی با شمام به یاد همه روزهای خوب زندگیم میفتم... 

یاد همه روزهای خوبم بخیر

نظرات 21 + ارسال نظر
مریم چهارشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 02:54 ب.ظ

سلام دخترووووووی عزیز
ط.ن.ب
الان کار دارم اما در اولین فرصت برمی گردم

سلام خانوم معلمی جونم...
میخام بپرم بغلتون

کوثر چهارشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 04:08 ب.ظ

سلام
ای قربون اون دل نازکت
عزیزدلمبه هیچ چی شک نکن
نه به مهربونی اطرافیانت نه به عشقی که تو زندگیتونه
منم تازه جاری آوردم
من وتوکه روانشناسیم که دیگه نباید حرص این چیزارو بخوریم
کافیه بیشتر اوقات سکوت کنی واصلا نشون ندی که رفتار بقیه آزارت میده
پیشنهاد میکنم با هیچ کدومشون در این مورد حرفی نزنی حتی همسرت
نذار کسی فکر کنه به این راحتی ناراحت میشی ومیتونه اذیتت کنه
مقاوم باش ومثل همیشه زیبا وبا وقار وشیک پوش وخوش سر وزبون
مهم خودتی که برای همسرت عزیزی وبقیه هم مطمئنا دوستت دارن
تو هنوز اول راهی
به همه نشون بده اینقدر قابلیتهات زیاده که کسی نمیتونه مانع خوشبختیت بشه
قربونت برم شاد باش عروس خوشگل خودمون

سلام کوثر جون...
خدانکنه خانومی...خب عزیزم حرصم میدن وای خدا چرا اینقده تو وجود بعضی زنها حسادت گذاشته...
ایشششششششش
کوثر جون باورت میشه جاری جدید به همه این خصوصیاتی که تو گفتی دونه دونه یه حرفی توش آورده و حسادت کرده و بین همه رو به هم زده یه جوری که من هنوز دهنم باز مونده...
خب امیرمم از اینکه بقیه اذیتم کنن ناراحت میشه منم از ناراحتی اون ناراحت میشم. باز دوباره..
واییییییییییییییییییییی کوثری ببین شدم مثل این زنهایی که هی مادر شوهر خواهر شوهر میکنن ..
اینقدههههههههههههههههههههههه بدم میادددددددددددددددددد

خدا خودش کمک کنه..
شیطون از جلدشون بیرون بره.. ایشششش
ممنون که اومدی عزیزم و ممنون از حرفهات

مریم چهارشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 04:12 ب.ظ

سلام مجدد
چه متن زیبایی سرچ کردم دیدم مال شمس لنگرودیه ...ممنون و سپاسگزار بابت این انتخاب زیبا ...خیلی بسیار زیاد لذت بردم

منم سلام مجدد خانوم معلمیم
خوشحالم که خوشتون اومده...

مریم چهارشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 04:15 ب.ظ

ممنون که به ما اعتماد داری و با ما درددل می کنی
من می دونم که تو چقدر مهربون و خوش قلبی برای همین مطمئنم اشکال فنی از جانب تو نیست شاید تو دلت بخواد در این شرایط ارتباطت رو با فامیل همسرت قطع یا کم کنی اما این راه درستی نیست .
تو هر چی بیشتر از اونها دور بشی رابطه تون سردتر و تیره تر می شه و از همه مهمتر اینکه امیرآقا خانواده ش رو دوست داره و به اونا نیاز داره
از طرف دیگه ارتباط تنگاتنگ و رفت و امد زیاد هم باعث می شه دخالتها و دردسرها بیشتر بشه برای همین تو باید یک حد وسطی رو در رفت و امد و معاشرت با خانواده ی همسرت رعایت کنی
به نظر من در رفت و امدها سعی کن خیلی حرف نزنی و اگه حرفی زدند یا رفتاری ازشون دیدی که باب میلت نیست خودتو به اون راه بزن . گاهی وقتا به خاطر آرامش خودمون و اطرافیانمون لازمه که اغماض و گذشت کنیم .

شما جاتون اینجاست خانوم معلمی
خانوم معلمی به خدا خیلی سخته.. ولی همیشه فقط به خاطر امیر تحمل کردم....
باور کنید منم خودم زن داداش دارم و مامانمم مادر شوهره... اصلا من تو خانواده خودم به عمرم هیچ وقت نه ازاین حرفهای مسخره شنیده بودم و نه رفتارهای اینجوری دیده بودم...
حالا باز خوب بود.. از وقتی که این جاری عجیب غریب اومده دیگه به خدا من داره شاخم در میاد...وای حسادتتتتتتتتتتتتتتتتت تا این حددددددد
آره خانوم معلمی من برای همین چند تا کلمه ایی هم که گفتم پشیمونم اصلا نباید شان خودم رو در حد اونا پایین میاوردم

مریم چهارشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 04:18 ب.ظ

به به ! کوثر بانو هم که اینجاست
منم با کوثر موافقم : پیش همسرت از خانواده ش بدگویی نکن شاید اون زمان همسرت حرفهای تو رو تایید کنه ولی قلبا ناراحت می شه و بالاخره یک زمانی نارضایتی خودشو نشون می ده .
بقیه ش رو هم خصوصی برات می نویسم

خانوم معلمی خب باید امیررو راهنمایی کنم باید بدونه اینا عجیب غریب هستند.. این رفتارها طبیعی نیست..
قربونتون برم ممنون از بابت خصوصی خانوم معلمی من همیشه برای مادر احترام ویژه قائلم... میدونم یه مادر هیچ وقت بد بچه اش رو. نمیخاد .. مادر شوهر منم همین طوریه اما طفلی نه اینکه خودش مادر شوهرش اذیتش کرده فکر میکنه الان با من خیلی خوبه...
راستی من مادر شوهرم جووونه ها..
خانوم معلمی چهل و پنج شش سالشه.. خواهر شوهرمم بیست و یک سالشه..
خانوم معلمی من دوست داشتم با هم خوب باشیم و شاد.. حالا هم فقط ازاین ناراحتم... که اونا چرا اینطوری میکنند مخصوصا عروس جدیده پناه بر خدا... فکرمیکنند عهد دقیانوسه...
درسته اینجوری هم خوب نیست و من هیچ وقت اینکارو نمیکنم ولی اگه من به امیر بگم خونه شون هم نرو نمیره
ممنون از راهنماییتون خانوم معلمی مهربونم

کوثر چهارشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 09:49 ب.ظ

مجددا سلام
وسلام مریم بانوی نازنین
میدونی سمانه جون اگه تو هر کاری اعتدال داشته باشیم حرفی درش نیست
مثلا همین که مریم جون نوشته حد وسط ودر روابطت حفظ کن
همین که من گفتم سعی کن سکوت کنی وتحمل
میدونی سخته
درکت میکنم
ولی همیشه به همین عقیده ای که داری که این خاله زنک بازیها بی کلاسیه پایبند باش
خودت نه از جهت غرور ولی از جهت اعتماد بنفس وزیبایی ومتانت وشخصیت از همه سر تر بدون ومطمئن باش هیچ کس انگشت کوچیکه ی خودتم نمیشه
همیشه میگن حرف خودت وکجا شنیدی ؟اونجا که حرف مردم وشنیدی!
جاری تو هم یه روزی از کرده هاش پشیمون میشه!وقتی که مادرشوهرت بفهمه که دوبهم زنی میکنه خودش ازش فاصله میگیره
این وسط میمونه درایت ودانایی تو که با رفتارهای کاملا طبیعی ومعمولی دیگرون ومتوجه اشتباهشون بکنی
بار کج به مقصد نمیرسه!جاریت سعی میکنه با تفرقه جاش وتو دلها بازکنه که مسلما به شکست منجر میشه
بعضی از این تجربه هارو داشتم .وقتی که دیگرون در حقم اینکارو کردند سعی کردم باور داشته باشم از بقیه محجوب ترم.با سوادترم وبا سلیقه تر وخونه دارتر!بالاخره همسرهامونم انسانند ومیتونن بفهمن کجا چه خبره!منتها این میون نباید کاری کنی که بین تو وخانواده اش قرار بگیره که مطمئنا کار اشتباهی کردی
مردها همیشه بغیر از هم صحبتی با همسرشون به حمایت پدر وناز ونوازشهای مادر ودلسوزیهاش نیازمندند!اگه میخوای جاریت وبا عکس العملها مثبت سرجاش بنشونی واشتباهش ومتوجه بشه سعی کن احترام والدین همسرت وبیشتر کنی وجوری رفتار کنی که بفهمه رابطه تون ونمیتونه خراب کنه!از والدین امیر جان پیش امیر تعریف کن ومحاسنش ویاد آوری کن.مطمئنم امیر قدر شناس تر از اونیه که دیگرون بتونن روی ذهنش تاثیری بذارن
باور کن خوشبختی وهیچ کس نمیتونه کلبه ی کوچیک وقشنگ زندگیت ودچار کوران کنه

ببخش عزیزم که زیادی دخالت کردم

محمد مهدی پنج‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 02:42 ب.ظ http://1sobhe14.persianblog.ir/

سلام
والا چه عرض کنممن که چیزی سر در نمیارم و تجربه ای هم دارم. اما خدارو کر انگار دو تا خانم روانشناس و مشاور در امور خانواده با کللللللللللللللللی تخصص و ابقه کاری راهنمایی های لازم را انجام دادند.
اما منم فکر کنم هیچکس از خوبی به دیگران و عدم بدبینی و خوش رفتاری با افراد دیگر ضرر نخواهد دید.
پس دست از مهربانی و لطف و دستی خویش بر ندارید.

فریبا پنج‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 09:09 ب.ظ http://faribae.blogfa.com/

سمانه جان سلام ..

به نظر من هم باید متانت و شخصیت خودت رو همچنان حفظ کنی و اجازه ندی جاریت با تفرقه و بدگویی ها اون رو از بین ببره ..
به قول معروف : شنونده باید عاقل باشه ، مسلمآ دیگران به مرور زمان رفتار و نوع شخصیت جاریت رو خواهند شناخت و اون موقع هست که تو جای خودت رو حفظ کردی و مورد احترام خواهی بود همچنان ..
پس صبور باش و به این جور مسایل هم اهمیت نده اصلآ.

خوشبخت و موفق باشی نازنین ..
تا بعد ..

بزرگ شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 06:49 ق.ظ

درود
ببخشید که من نظر خاصی نمی دهم چون تجربه ای در رابطه با شوهر داری ندارم اما شکر خدا که بانوان گرامی و کار کشته در امر شوهر داری حاضرند وگرنه از دست من و جناب سامع و آقای ستاریان خیلی کاری بر نمی آمد. برعکس در زمینه همسرداری میتوانم یک دایره المعارف رو کنم این هوا !!!!! البته این فقط مزاحی بود برای عوض کردن حال و هوای شما
واقعیتش فکر نمی کنم شرایطی در دنیا باشد که با صبر کردن مدارا و ایمان به راهی که در پیش گرفته ایم تغییر نکند(گل) همشهری شما می فرماید:
چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ و فلک

مریم شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 04:08 ب.ظ

سلام دخترووووووووووووووووو
کلی به این قسمت از جوابیه ای که برام نوشتی خندیدم
راستی من مادر شوهرم جووونه ها..خانوم معلمی چهل و پنج شش سالشه.. خواهر شوهرمم بیست و یک سالشه..

لازم شد یک خصوصی دیگه برات بفرستم
راستی کامنت بزرگ عزیز هم خیلی جالب انگیزناک بود

پرستو سه‌شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 12:26 ق.ظ

سلام گل نازم
والله من تجربه ای ندارم، اما خواهرام همیشه عقیده دارن که اگر بخوای شوهرت رو از خونواده اش بندازی، نتیجه اش اینه که از تو دورتر میشه .
مامانمم همیشه به برادرزاده ام که تازه عروسه، میگه : اگر گوشواره رو می خوای، باید گوش رو هم بخوای!!!!!

منم فکر می کنم باید بسازی و خودت رو بزنی به اون راه . این منشکلات همیشه هست .
شاید مرور زمان حلش کنه، شایدم حل نکنه، اما در هر صورت، تو باید از لحظات زندگیت لذت ببری و لحظات در کنار امیرخان قلب قلبی بودن رو غنیمت بشماری .
نگران نباش عزیز دلم . تو اولین کسی نیستی که این مشکلات رو داری، مطمئناً آخرینش هم نخواهی بود .

تو قلب پاک و ساده و مهربونی داری و من ایمان دارم که نون قلبت رو خواهی خورد . ببین کی بهت گفتم!

کوثر پنج‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:43 ق.ظ



لحظه هات آروم ورویایی

ستاریان شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 01:44 ق.ظ

سلام
می خوانم و فقط فکر می کنم. ببخشید که ازم بیشتر از این برنمیآد.
راستش دنیای خانمها رو هیچ وقت درک نکردم شاید علتش این باشه که هیچ وقت خواهری نداشتم!

کوثر چهارشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 07:44 ق.ظ

سلام مهربونم
روزت مبارک

مریم چهارشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 03:40 ب.ظ

سلام دخترووووووووووووووووی عزیز
روز زن و مادر رو به بالقوه ترین مادر دنیا تبریک می گم
ان شاء الله به زودی مادر بالفعل بشی
البته با اجازه ی بزرگترا !

نظام جمعه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 05:54 ب.ظ http://www.sokut66.blogfa.com/

سلام دوست قدیمی. جالب بود.

کوثر جمعه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:03 ب.ظ

سلام گلم
کجایی تو دختر؟
دلمون برات تنگ شده
نمیخوای یه دستی به سر و روی وبت بکشی؟!!

مریم دوشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:51 ب.ظ

سلام دخترووووووووووووووی عزیز
خوبی ؟

مریم پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 07:34 ب.ظ

سلام سمانه جان
اگه من قابل باشم برای تو دختر خوب و عزیزم همیشه دعا می کنم
تو هم گوشه ی چشمی به ما داشته باش

ستاریان جمعه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 03:21 ب.ظ http://mostafasatarean.blogsky.com/

سلام
این روزها که وارد ماه رجب شدیم و من با شنیدن نامش یاد نزدیک شدن ماه رمضان می افتم، اون روزهای پر از معنویت و صفا، از شما و دوستان خوبم می خوام که دل رو از ناخالصیها از همین روزها پاک کنیم و برای همه سلامتی و شادابی و روزهایی بی کینه بخواهیم. خدا ما رو موفق کنه برای راهی که باید طی کنیم

کوثر شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 07:57 ق.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد