و این منم

این منم،دختری در آغاز فصلی نو از خودش و روزگارش

و این منم

این منم،دختری در آغاز فصلی نو از خودش و روزگارش

آقا اصلا من دلم حرف حرفک میخاد!!!

 ۱.بچه بودیم وزنمون خیلی کم بود همه گفتن این مریضه! بیچاره! 

 ۲ افتادیم تو سن رشد استخون ترکوندیم همه گفتن ای وای نگفتیم مریضه!  

۳.درسمون خوب بود همه گفتن دیگه این جوریم خوب نیست!  

۴. با وجود معدل و شاگرد اولی رفتیم انسانی خوندیم همه گفتن وا! چرا انسانی؟ انسانی که مال تنبلاست!  

۵رتبه سه رقمی کنکور آوردیم گفتیم میخوایم بریم روانشناسی بخونیم همه گفتن مگه میشه آدم با این رتبه بره روانشناسی بخونه؟ چرا حقوق نخونه؟!  

۶.بزک دوزک کردیم رفتیم بیرون همه گفتن این رفت درس بخونه یا ازین اداها در بیاره!

۸.عاشق شدیم تو دانشگاه زدیم به تیپ و تاپ هم چسبیدیم بازم به درس !!گفتن درس میخوای چی کار دیگه!!

۹.گرفتن شوهرمون دادن ما هم گفتیم چشم!  

۱۰. شوهر کردیم همه گفتن آخی چه زود! تو خیلی سری ازش!! میموندی بهتر گیرت میومد!

۱۱.  رفتیم سرکار همه گفتن این چه کاریه که تو داری! کار باید استخدامی باشه!  بشین دوباره بخون!!!

۱۲.گفتیم دیگه نمیخوایم بریم سر کار همه گفتن نکنه میخوای مثل زن پخمه ها بشینی کنج خونه ؟؟!!خرجت رو اون بده؟ خسته شدی خوب حق داری!   

۱۳.وای چه پسری چه شانسی آوردی شوهر کردیااا؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!خوب شد قبول کردی! 

۱۴. دیدند وسط جمع می خندیم قهقهه همه گفتن چه سر خوش هااا واسش شده  

۱۵. با یه ترانه خاص دو قطره اشک ریختیم همه گفتن نه بابا افسردگی داره 

۱۶ .با دوتا دوست قدیمی رفتیم سینما همه گفتن وا مگه آدم توی این شرایط هنوز همش با دوستاش میگرده!! 

۱۷.زندگیمون رو برداشتیم آوردیم این گوشه دنج منج نوشتیم که ا زهیاهوی دنیا دورباشیم  این جا هم واسه ما شد یه زندگی و فکرکردن به دوستای اینجا هم شد یه دغدغه .. مریضی ها و غم هاشون شد مریضی ها و غم هام. شادی هاشون شد شادی هام!! 

۱۸.میخایم بریم تویه دنیای دیگه با همون شوهره که الان کلی عشقم شده!! بعد ازاون همه حرفی که برای عقد طولانی پشت سرمون بود!اما نمی دونم چرا از همین الان دلم برا همه حرف حرفک ها تنگ شد!!  

۱۹. بی تو بودن غم و اندوه و ملال است وسکوت /  یادتو داروی غم هاست اگر بگذارند 

۲۰.نمیخااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام برم  دلم نمیخادددددددددددددددد 

ــــــــــــــــــــــــــــ 

به مناسبت روز ارتش ... 

از طرف من و آجی ارشدووو و ته تغار تقدیم به عمو قاصدک عزیز :  

مبارککککککککککککککککککککک

وای که چقدر قشنگ بود!!

 

خوشا با تو بودن ز عشقت سرودن  

  دگر از هوایت سفر نکنم  

 

درخت انگور حیاط خانه ما که بعد از یک پاییز برگ ریز و زمستون خشک در آستانه شکوفایی است 

 

اولین جوانه ها... 

 

و بهار نارنج های خونه مامان بزرگم   

( واقعا بدون عطرشون بی معنی هستن کاش میشد یه جوری عطرشم میذاشتم)   

۱.سیزده روز تعطیلی هم گذشت.. مثل اینکه همین دیروز بود پست عیدانه مون رو گذاشتیم.. چقدر همه جا شور داشت.. 

۲.همیشه بعد از تعطیلی شروع مجدد خیلی خیلی برام سخته...حتی گذاشتن این پست هم بعد از سیزده روز برام سخت بود 

۳. اینجا رو خیلی دوست دارم... چون دوستای خیلی خوبی دارم که حتی برای شروع مجدد هم وجودشون انگیزه هست

۴.من که امسال خیلی بهم خوش گذشت.. امیدوارم به دوستای عزیزمم خوش گذشته باشه.. 

من مثل آجی فاطمه سفرنامه نویسی بلد نیستم ترجیحا چند تا عکس گویا میذارم در ادامه مطلب ببخشید عکسها کیفیتشون خیلی پایین و وضوحیتشون فقط به درد گذاشتن در وبلاگ میخوره   

ادامه مطلب ...