و این منم

این منم،دختری در آغاز فصلی نو از خودش و روزگارش

و این منم

این منم،دختری در آغاز فصلی نو از خودش و روزگارش

هرکه بیندهمچو من شیراز را فصل بهار/بی شک پشت پا به هر دیار میزند

 

اینجا " شیراز"  است . 

 نه فقط شهرشعر، شعر شهرها... شهر شاهان و شهر شاعران و شهر من و ما

شهر گل سرخ  

هر که بیند همچو من شیراز را فصل بهار     می زند بی شک از اینجا پشت پا بر هر دیار

آن بهشت جاودان شیراز می باشد که باد         مشک تر می آورد با خود ز هر سو بار بار

از کدامین گوشۀ فردوس دارد کس به یاد           دشت نرگس، باغ سنبل، آب  مروارید  بار

شبنمش در لاله الماسی به یاقوتی نگین        یا که در جام عقیقی چون نبید خوشگوار

رؤیت سرو "ارم" دیدار باغ "دلگشا"                می رباید هوش از سر، می برد از دل قرار

بلبلان خوش سخن در باغ و بستان بی حساب   

   قمریان نغز گو در دشت و هامون بی شمار

گیسوان بید مجنون را خوش آرایش دهد           باد روح افزای ماه فروردین مشاطه وار...  

پی نوشت : 

اول از همه سلامممممم به همه دوستان عزیزم به قول عمو قاصی غایب از نظرعذر تقصیر بابت تاخیرات 

وای من کلی ذوق دارم از تعطیلاتم براتون بگم 

والله وقتی این همه شاعر خودشون رو برا بهار شیراز کشتند ما چرا از این زیبایی و نعمت استفاده نکنیم و بهار شهر خوشگلمون رو ترک کنیم و راهی دیاری دیگر گردیم بسی بنابراین تعطیلاتمون رو ترجیحا به شیراز گردی گذروندیم

تصمیم گرفتم دوستان خیلی عزیزم هم بی نصیب نمونند و شاید یه جورایی وسوسه شن برا دیدن این همه زیبایی که البته خیلی ازاین زیبایی ها دیدنی نیستند به شیرازبیان

خلاصه میخام هرجوری شده  گولتون بزنم بیاین شیراز بعد خودم ببینمتون 

در مورد پست قبل هم دوستان سوال کرده بودند... 

بله از رسم و رسومات کازرون اینه که سال اولی که عروس روعقد کردند خانواده داماد یه سفره اینجوری به همراه طلا و لباس واینا میارندبرای عروس خانوم

بعد ا زازدواج هم سال اول مادر عروس یه سفره اینجوری به همراه طلا واینا بیاره... 

در هر صورت خوش به حال عروس میشه... 

در ادامه مطلب هم عکس های گرفته شده توسط سمانه از دیدنی های شیراز برای دوستان عزیز:

ادامه مطلب ...

اینم خودم تو همون منظره ها!!!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

(سال نو مبارک)

  

گسترانیده سفره ای اینبار
تا به رویا مرا بببینی که
سین هفتم دوباره غایب بود
تا به جایش مرا بچینی که

سال نو اتفاق می افتد
که مرا ذره ذره میبلعی
دست هایی همیشه درکارند
پشت این اتفاق نامرئی

سلام  

سال 90 خیلی زودتر از اون چیزی که فکر میکردم گذشت انگار همین دیروز بود نصفه شب از خواب بیدار شدیم یه هفت سین خیلی ساده چیدیم وکلی خوشحال بودیم از بودن هر شش نفرمون..  

خب مهمترین اتفاق سال 90 همراه بود با مهمترین اتفاق زندگیم و" شروع زندگی مشترک"

امسال کلا همه چیز برای من متفاوت بود... 

تدارک سفره هفت سینم .... خونه تکونی ... خرید ....  

 سال تحویل 91 فقط منم و اونی که همه ی دنیامه   

 من این روزهای زندگیم رو خیلی بیشتراز اون روزها دوست دارم.. 

خداراشکر میکنم به خاطر تک تک این لحظات...
خداراشکر میکنم که به من فرصت زندگی کردن داده....  

خداراشکر میکنم که دوستانی چون شما دارم.....

خداراشکر میکنم که به من احساس داده که طعم شیرین زندگی رو تو این روزها حس کنم..   

http://www.find-crop.com/images/Soroodehaye-Nowroozi-Ebook.Tarikhema.Ir_.jpg 

 

  نهنگ های زندگیتون امیدوارم امسال توی هیچ برهه ای از زمانش به دنبال ساحل متروکی برای مردن نباشند...شاداب و فوراه پاش باشن... 

ببخشید که پست سال ۹۱ من با تاخیر بود.... (خودتون میدونید دیگه عذرم موجه)

اما تو تک لحظات شمارو فراموش نکرده و نخواهم کرد...  

خیلی حرفها برا گفتن بود .. که ایشالله سر فرصت دوباره میام... 

 

ادامه مطلب هم سفره هفت سین امسال ماست

ادامه مطلب ...

خرابم عزیزم! همین کافیه!

چرا پس من اینقد دلم روشنه؟

چرا حالم اینقد به یادت خوشه؟ 

چرا فال حافظ یه جوری میاد،

که انگار قراره به چیزی بشه؟ 

نپرسیدی اما خرابم عزیز

 خرابم عزیزم همین کافیه  

ردیفم کن ای عطر بارون عصر
ردیفم کن ای بهترین قافیه 

              

اینم تو وب گردی هام پیدا کردم....توروخدا با حال نیست!!!   

نحوه نشستن برخی مردهای ایرانی در تاکسی !!

 

ایششششش!! 

همه چی!!!!

 یادمه دوران دانشجویی شبهای امتحان و ایام امتحان حال و هوای دیگه ای داشت. با اونکه از اول ترم به خودمون قول میدادیم که همه درسا رو برای شب امتحان نذاریم ولی بالاخره شب امتحان حجم زیادی مطلب داشتیم برا خوندن.

روزای امتحانات آخر ترم وقتی خستگی فشار میاورد فکرم یه جورایی به هوس همه چی میرفت. با خودم فکر میکردم امتحان را که دادم فلان کار و فلان کار رو میکنم و ... خلاصه  هزارتا برنامه توی ذهنم برای بعد از امتحان  میریختم. انگار که تمام کارای دنیا لذت بخشه الا همین درس خوندن که مجبور میشدم

امتحان رو که میدادم و میومدم خوابگاه انگار یه بار سنگین رو از رو دوشم برداشته بودن. انرژی هیچ کاری رو نداشتم . کارایی رو که به نظرم اونقدر شیرین میومد و از قبل همه ش میخاستم انجامش بدم وحوصله نمیکردم. دلم میخواست فقط استراحت کنم تا روزی که یه امتحان دیگه برسه.

غرض اینکه تو این مدتی که به نت دسترسی ندارم مدام هی موضوع به ذهنم میرسید که جون میداد برای وبلاگ و فکر میکردم چه خوبه در این مورد یا اون مورد هم توی وبلاگم بنویسم.که متاسفانه اون موقع دسترسی به نت نداشتم و حالا که دارم به هرکدوم از اون مطالب که فکر میکردم برای وبلاگ خیلی جالب و خواندنیه میرسم به نظرم میاد چندان برای وبلاگ جالب نیستند.!!..... وبهترین مطلب همین موضوع! 

پی نوشت: 

اصلاخونه تکونی نکردم ...فقط هی میرم خرید و به چیزایی که خریدم ذوق میکنم.. 

هر سال که میگذره بیشتر قدر مامان جانم رو میدونم که با چه زحمتی هر سال خونه رو میریخت بیرون و ما جز غر زدن کمکی نمیکردیم 

... 

آخ جون بهار داره میرسه... دارم صدای پاهاش رو میشنوم... 

چندتا عکس جالب: 

 

   

طفلی حق داشته من یه کارت ملی رو گم کردم الان یه ماهه دنبالشم

 

 آخ !آخ! حتما زخم خورده ست که گفته نیشخند

 

chickenنوازشم کن و ببین عشق میریزه از نگام!!! chicken

 

عزیزممممممممم!!!