و این منم

این منم،دختری در آغاز فصلی نو از خودش و روزگارش

و این منم

این منم،دختری در آغاز فصلی نو از خودش و روزگارش

فرضیه های زندگی من

 

من یه مجموعه فرضیه دارم در زندگیم که بهشون پایبندم و البته همین فرضیه هاست که گاهی باعث شده ضربه هم بخورم حالا میخام با شما این فرضیه ها رادر میان بگذارم

 

  • اغلب آدمهایی که باهاشون صحبت میکنم(مجازی یا غیر مجازی) دوست من هستند مگر اینکه عکسش ثابت بشه.. 
  •  اطرافیانی که با هر بهانه ای به من نزدیک میشوند آدم هستند مگر عکسش ثابت بشه... 
  •  به آدمها اعتماد میکنم و دوست دارم این حس اعتماد رو مگر عکسش ثابت بشه... 
  •  اساس ارتباطم با دیگران محبته و دوست داشتن و این حس دوست دارم متقابل باشه مگر عکسش ثابت بشه... 
  •  دیگران رو به خاطر خودشون دوست دارم نه به خاطر موقعیت   و شرایطشون دوست دارم دیگران هم همین کار رو با من بکنند و این حس دوست داشتن با من هست مگر اینکه عکسش ثابت بشه... 
  •  وفادارم مگر اینکه بوی بی وفایی بشنوم و در واقع عکس وفادارای برام ثابت بشه... 
  •  دروغ نمیگم و سعی میکنم قبول کنم که هیچ کس دروغ نمیگه پس با طرفم روراستم مگر اینکه  عکسش ثابت بشه...

...

حالا وقتی عکسشون ثابت شد...همون موقع، همون لحظه، بی درنگ...برای همیشه میگم خداحافظ...این بارم گفتم خداحافظ ...من بی صبرم و بی حوصله... و این همان نقطه ضعفی است که با خودم دارم نافرم یدک میکشم... اگه طرفم از اهالی نت هم باشه در اولین اقدام لینکش رو پاک میکنم یعنی همه جور خداحافظ... ایمیلش رو هم از بین دوستانم پاک میکنم...یعنی کلا پاکش میکنم ولی راستش یواشکی نگهش می دارم یه جاییوراستی اگه طرف دیگه خیلی مهم باشه یوهو میزنه به کلم و وبلاگم رو حذف میکنم. 

 دیوانگی هم عالمی داره دیگه 

پی نوشت: 

۱.روزها خوب و بدش بماند حس آدمی رو دارم که هیچ وقت یه بار گنده رو نکشیده و حالا مجبوره خروارها خاک حمل کنه...روشانه های شکستنیش...نمیدونم بگم به چی احتیاج دارم به کمک، به همراهی به موج مثبت، به فرکانسهای انرژی بخش...  

۲. دل دوستامو شکستم با دیوونگیم وایی به دلگرمی و محبتشون احتیاج دارم و کاشکی من رو ببخشند چقدر دلم براتون تنگ شده بود 

 

بیا و تو دلگرمم کن...

                  

نظرات 25 + ارسال نظر
قاصدک شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:47 ب.ظ

آب زنید راه را
سلام سمانه خانوم عزیز

خب.ممنون که بالاخره از اصولت عدول کردی و رومون را
زمین ننداختی و برگشتی
اما اینم بگم بهت بعد برا دوستان توضیحی چند بدم
این یک بار بود که گفتم برگرد هاااااااخه خب منم یه
اصولی را باخودم یدک میکشم و ازش عقب نشینی هم
نمیکنم مگراینکه خلافش ثابت بشه
اونم اینه که میگم:وقتی یکی بی اونکه به دوستانش فکر
کنه سریع وبش را حذف میکنه! منم لینکشو حذف میکنم
بعدهم که برمیگرده زمان می بره تا یخ ِ روابطمون آب بشه
اما این بار را بهت حق میدم
قابل توجه دوستان.خب یه مزاحم زیگیل داشت این
سمانه خانوم که گاه و بیگاه مزاحمتهای فراوان براش داشت
ایشونم اون شب که باز سیریش پیداش شد از فرط کلافگی
و عصبانیت زد وبش را فرررررررت کرد
از فرداش چون سمانه خانوم در دسترس نبود لاجرم من
سیبل شدم و مواجه شدم با سیل سوالات مختلف!!
بحدی که ته تغاری به محض اینکه دید حذف شده زود
اومد بهم گفت:چی بهش گفتی که فراریش دادی؟؟؟
گفتم خب تا دیروز که میگفتی براش ارزوی موفقیت و
سعادت میکنم اونقدر که بره.دنبال سعادتش.فقط بره
حالا چی شده اینو میگی؟؟؟گفت خب دوستش دارم
الانم باید برش گردونی(پینوکیو)
گفتم ازش قول گرفتم که بزودی برمیگرده
پس سمانه خانوم عزیز.ممنون که اومدی
اما بار اخر باشه هاااا..تکرار بشه فکر نکنی بازم همه میان سراغم
خوشی و سلامتی و موفقیتت ارزومه
شب و روزت بخیر..تابعد یاعلی مدد


خب تکرار بشه که دیگه میدونم جام اینجا نیست..
وایییییییییییییی
ظفها همه شون لک دار موندن..
بخچال فرنگیم نیستماااااااا ایششششششششش

صدای باران شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:43 ب.ظ

سلام سمانه جان
مثل همیشه برات ارزوی موفقیت و شادی دارم

بارون جونننننننننننننن

فاطمه شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:45 ب.ظ

سلااااااااااااام اجی جونم خوبی/

نیومدم گلایه بکنم که همه میدونستن چرا رفتی ولی کسی به من چیزی نگفت با اینهمه که اس دادم وزنگیدم!

یادته این دومین باریه که قاطی میکنی بار دیگه تکرار بشه خوئم میکشمت


نه آجی بار دیگه خودم خودمو کشتم
بمیرم و همه از دست من خلاص شونددددددددد

فاطمه شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:47 ب.ظ

بهرحال خونه ی نو مبارک خودتم میدونی چقده دوست دارم بخدا دیروز داشتم دیونه میشدم هی خود خوری میکردم دلم یهویی گرفت

نععععععععععععععععععععععع

فاطمه شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:52 ب.ظ

دیگه چیزی نمیتونم بگم بجز اینکه خیای خیلی خوشحالم از برگشتنت و دوست دارم

قربون دل با صفا و بی ریا و بی کینت برمممممممم مهربونم
منم خیلی دوستت دارمممممممممممممممممممممم

علی (سایه بونی) یکشنبه 5 دی‌ماه سال 1389 ساعت 07:39 ب.ظ

آخ آخ آخ حرف دلمو زدی

ببخشید سلام...
چطوری ؟
چی شد حذف شد؟

اتفاقی افتاده ؟
مرسی که خبرم کردی سمانه جان

یعنی شما هم؟؟؟!!
یکی پیدا شد مثل من باشه

علی (سایه بونی) یکشنبه 5 دی‌ماه سال 1389 ساعت 07:53 ب.ظ http://sayebouni.blogfa.com

آره مثل هم ...
فقط من حذف نمیکردم ...

-------------------

خب من اشتباه کردم..
چقد دلم برا وبلاگم و تمام خاطره هاش با دوستای عزیزم تنگ شده

مسیر عشق یکشنبه 5 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:00 ب.ظ http://koraim.blogfa.com

سلام
خودت حذف کردی یا حذف شده
من مطالبتو دارم اگه خواستی در ورد بهت بدم

واییییییییییییییییییییییییییییییییییی
ممنوننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن
یعنی همه شووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
آره که میخام

فاطمه یکشنبه 5 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:25 ب.ظ

سلام اجی خوفی؟قالبتم مبارک باشه من خیلی رنگ ابیو دوست دارم از همچین قالبای خوشم میاد شاید منم برم عوضش بکنم

خودت بهترییییییی
ممنون..گل من گلم.. گفتم یه دستی به سروروش بکشم.
منمممممممممممممممممممممم
قابلی نداره اصلا

پرستو یکشنبه 5 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:42 ب.ظ http://sekanjabin1.blogfa.com/

سلام عزیزم

نگرانمون کردیا .

خوشحالم که برگشتی عزیزم .
مراقب خودت باش .

sima دوشنبه 6 دی‌ماه سال 1389 ساعت 07:52 ق.ظ http://masitahgigi.blogfa.com

مبارک باشه خانمی
دیروز خیلی نگرانت شدم
خیلیییییی
چرا این کار رو کردی
میشه خصوصی بگی گلی؟
آقا امیر گل چطوره؟
خودت چطوری؟
کی می ری خونتون عروس خانم؟

alnilam دوشنبه 6 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:51 ق.ظ

ای بابااااااااااااا اه اه اه
گفتیم این رفت شرش از سرمون کم شد دعاهامون و رازونیازای شبانمون مستجاب شد دیگه نمیبینیمشااااااااااااااا ایش ایش بازم که تو پیدات شد....
البته بر همگان واضح و مبرهن است که اینایی که باباییمون فرمودن چیزی جز پاره ای جملات برای وصل روابط مادوتا بیش نیست و الا کی باورش میشه من نگران تو بشم یا من دلم واسه تو تنگ بشه یا من دعا کنم که تو برگردی....!؟!؟ نه کی باورش میشه!؟
خداشاهده همون شبی که آجی اس داد ازین دختره خبرداری یا نه و فهمیدم که چه اتفاقی افتاده چه خوشحالیها که نکردم وچه شکرها که به درگاه باری تعالی به جا نیوردم!!! ولی حیف که تمام خوشحالیهای این دنیا بر ما کوتاهه!! و باز سایه شوم...هییییییییییی
من که خودم از نخشه خبیثانه تو باخبرم که چه سیاستها که تو نداری که میخوای اینجوری خودتو توی دل بعضیا جا کنی!! اما همین امروز صبحم که زنگ زدی ازم عذر خواهی کنی و من رو وبلاگت دعوت کنی گفتم حنات واسه من رنگی نداره! من خودم کرگدن رو جای مرخ عخش میفروشم به بابام!!!
الفرارررررررررررر

alnilam دوشنبه 6 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:53 ق.ظ

ببین من نمیدونم اینا چیه نوشتی؟!! دل کی رو شیکستی!! برو برو ...ایش ایششششششش
اینا همه نشات گرفته از نارسیست و هیستریونیک بودنته!!!

در کل دوستت دارم!!! خوشحالم که هستی...آبجی خانم!
(میدونی که شخصیت من دوقطبیه یه قطبش دوست داره یه قطبش میخواد خفت کنه!!!)
تابعد...

م.عروج دوشنبه 6 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:59 ب.ظ http://shabtub.persianblog.ir

سلام به سمانه بانوی گرامی. شما منو نمیشناسی. البت خب شاید هم بشناسی. من داداشیه فاطمه و محیام. ینی راستش رو بخوای اولش داداش محیا بودم بعد داداش فاطمه جان هم شدم. در کل دیدم که شما آباجی فاطمه ای گفتم یه سر بیام. وبلاگ قشنگی داری. دروغ چرا متنت رو نخوندم اما خب اگه عمری بود میام می خونم و سر فرصت نظر درست و حسابی هم می زارم.
خوشحال می شم به من سر بزنی.

مهتاب دوشنبه 6 دی‌ماه سال 1389 ساعت 06:26 ب.ظ http://parande-man.blogsky.com/

سلام عروس خانم آینده

خدا را شکر که من از اول در جریان حذف وبلاگت قرار نگرفتم وگرنه غش میکردم

اصول منم مثل اصول تو هست اما اینجوری خیلی ضربه پذیر میشی ، پس مواظب خودت باش

alnilam سه‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:12 ق.ظ

وا مصیبتااااااااااااا وا حسرتاااااااااااا بدبخت شدم داداشم اومده اینجا چیکار هیچی دیگه....بسم الله...!!
شوما چشت رو درویش کن فکرشم نکون که بخوای داداشمون رو داداش صدا کنی!!
سلام چطوری!!
دختروووووووو چرا جواب پیامک ندادی؟ گفتم اون کتابرو داری یا نه؟! کل کتابفروشیهای م انقلاب رو دیروز گشتم حتی دست دوم فروشیا پیدا نکردم بدبخت شدم سمانه کتاب ندارممممممممم
راستی من کلم پلو میخوام خیلی دوست دارممممممممممممم

باران سه‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:50 ق.ظ

سلام مهربانم
ممنون از حضور ومحبت های همیشگی و بی منتت
بهترین ها و خیر ترین هارو برات از خدای بزرگ خواهانم

نظام چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 05:51 ب.ظ http://sokut66.blogfa.com

سلام ابجی جونم خوبی مرسی که خبر دادی چند بار سر

زدم دیدم وبلاگت حذف شده .

مطلب جالبی نوشته بودی هر کسی یه جوری دیگه شما هم اینطوری .

موفق باشی .

مهتاب پنج‌شنبه 9 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:40 ب.ظ http://parande-man.blogsky.com/

سلام نازنین عروس

به روزم و منتظر حضور پر مهرت

جیگرت شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:49 ق.ظ

سلام دختروی خنگ!! این همه مارو سردووندی اخر میگی مال اون یارو رو خوندید؟! ترکوندید! همون منم گفتم تورو چه به شفیع ابادی!!!
خوبی عزیز دلم؟!
در کل بابت پیگیریات ممنون فکر نمیکردم انقدر آدم باشی و با معرفت!!!
برم تا کلمو نکندی!!!
دوست داشتن ممنوع!
یاعلی

ته تغاری شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:10 ق.ظ

بنا به در خواست صاحب وبلاگ مبنی بر اینکه بیام براش کامنت بزارم اونم سه تا!!
کامنت ۱

تهتغاری شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:11 ق.ظ

کامنت ۲

فاطمه شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:11 ق.ظ

سلام به اجی مهربون وخوشگل خودم!چطوریایی عزیزم؟

ببینید مردم من نمیخوام نت بیام میخوام برم چون مامانم نیستش اجی سمانهههههههههههمامان از کجا بیارم لااقل تو یه چیزی بگووووووووووووووووو

ته تغاری شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:11 ق.ظ

کامنت ۳

فاطمه شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:15 ق.ظ

ممنون که بیادم هستی اجی خودمی دیگه!ببین بخاطر شما اومدم ولاغیر

نمیخوای یه اژی بذاری؟منکه سوژه ندارم شما یه نوشته ای به من بدید تا بنویسم نمیدونم چی بگم اخههههه زندگیم تکراریههههههههه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد