و این منم

این منم،دختری در آغاز فصلی نو از خودش و روزگارش

و این منم

این منم،دختری در آغاز فصلی نو از خودش و روزگارش

منم که دیده به دیداردوست کردم باز/همه قلبکابرا شماست بارونی جونم

منم که دیده به دیداردوست کردم باز  چه شکر گویمت ای کارساز بـنده نواز  

 

 

بعضی از روزها را دوست دارم و گاه آرزو می کنم که در جانم ماندگار شوند و من عبور نکنم از لحظه های آن..

❤❤این روزهای من سرشار از خاطره دیدار با بارونی خیلی عزیز و مهربونم  

 دیدارمون با یک سلام ساده با بارونی مهربون و عزیزم رقم خورد. یه جورایی تو شوک بودم آخه من اولین دیدارم با دوستی مجازی بود بعدشم که طفلی بارونی که با اون وضعیت اومده بود و منم که ذوق زده و تازه به بارونی رسیده ❤❤  

لحظه لحظه اش برام شیرین بود و دوست داشتم هیچ وقت تموم نشه... 

بارونی جونم از اونی که فکرمیکردم مهربون ترو جوون ترو دوست داشتنی تر و در یه کلمه ماه بود

 این دیدار خیلی خیلی دلگرمم کرد و به داشتن چنین دوستایی افتخار میکنم

چقدردرهمون فرصت اندک بهشون وابسته شدم و حالا دلتنگیم ازندیدنش خیلی عمیق تر شده.

 نمیدونم احساسات اون روز رو چطوری بیان کنم  

                 بارونی جونم ممنون برا همه چی .. ایش گفتن نگو❤ 

            بارونی جونم تولدت مبارک

نظرات 16 + ارسال نظر
قاصدک سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:55 ق.ظ

سلام سمانه خانوم عزیز

اولا زیارتت قبولمنظورم زیارت بارونی تون! نبودهااا
زیارت حرم آقاامام رضا(ع) و انشاالله که ماهم شامل دعاهات بوده ایم
اما بعد:
باید به بنیانگذار دیدار دوستان مجازیو خاطره در کردن! اول درود بفرستیمکه مسبب این امرخیرشد تا هرکی هرکیو دید زود بیاد آپ بذارهبنیانگذارشم کسی نیست جز همشهری باواسطه خودم!! پرستوخانوم گرامی
بعدشم.
تولد باران گرامی بود؟؟؟!!!..الانه یا همون روزی که دیدارش کردی؟!!
بهرحال بازم! از طرف ما هم تبریک بگو یا نه!!! .خودم میگم
باران عزیز.تولدت مبارک.انشاالله صدساله بشی مادررررر
دوستان مشترک نیز لطفا گلگی نکنن چون باورکنید بعدازدوهفته همین امشب اومدم نت و دارم میرم دیگه
انشاالله بزودی خدمت همگی میرسم.
شب و روزهمگی خوش و سلامت.تابعدیاعلی مدد

کوثر سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:23 ق.ظ

سلام سمانه جونم
خوبی عزیزم؟؟؟
زیارت قبول
انشالله به همه ی خواسته هات برسی
بالاخره موفق شدم نظراتت وباز کنم
باور کن گلم چند بار اومدم ولی نتونستم چیزی بنویسم ونتم قطع میشد
خوشحالم که الان تونستم بیام
خیلی عزیزی
خوشحالمم که تونستس باران جون جان وببینیی
خوش بحالللللللللللللللللللللللت
دعا کن این افتخار نصیب ماهم بشه
بازم اینجا تولد این عزیز نازنین وتبریک میگم
باران جون و سمانه جون دوستتون دارم

کوثر سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:24 ق.ظ

ببین از ذوقم که نظراتت بازشده چند جا اشتباه تایپ کردم

محمد مهدی سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:44 ق.ظ http://1sobhe14.persianblog.ir/

سلام
زیارت ها قبول و مقبول
اما دیدن یه دوست خوب مجازی را چه زیبا وصف کردی. واقعا دیدن کسانی که ادم خصوصیاتی براشون تصور کرده برا اولین بار خیلی جالب و قشنگه
این اهنگت بردمون تو بچگی
همیشه به دیدار و زیارت

مریم سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:17 ق.ظ

سلام
زیارت قبول دخترووووووووووووی عزیز
... چشم تو و باران عزیز روشن
چه عکس رویایی قشنگی ... چقدر قلب قلبکی !!!
این قلب قلبیها نشون می ده تو چقدر مهربونی
خوشحالم که انتظار چند ماهه ت به سر آمد و بالاخره به پابوس امام رضا (ع) رفتی و به برکت امام رئوف (ع) تونستی یکی از دوستان خوبمون رو هم ببینی .
جالبه که هردوتون این دیدار رو با آب و تاب زیاد تعریف کردید . راستی مگه باران چند سالشه ؟ اونی که مادر وبلاگ نویسهاست منم نه باران عزیز
هر کی باران رو دیده می گه ماهه
خدا رو شکر که از اولین دیدارت ، خاطره ای خوش برات موند . امیدوارم همیشه خوش باشی .

مریم سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:22 ق.ظ

باران جان ! مجددا و سجددا تولدت مبارک
قاصدک عزیز ! بسیار مشعوف شدم وقتی کامنتتون رو اینجا دیدم . مطمئن باشید گلگی نمی کنیم . خدا رو شکر که خوب و خوش و سلامتید .

راستی سمانه ! زود زود بیا برام خصوصی بنویس باران چی بهت کادو داد ؟
تو به باران چی دادی ؟
باران گفته تو وبلاگت ننویس ! تو کامنت خصوصی اشکال نداره .

پرستو چهارشنبه 2 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:45 ق.ظ

سلام
زیارتت قبول خوشگل خانم
هم زیارت امام رئوف و هم زیارت بارونی مهربون .
الحق و الانصاف که همون طوره که تو گفتی .

باران جان
چرا من نمی دونستم که تولدته بلا می سر .
تولدت مباکررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر

باران چهارشنبه 2 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:36 ق.ظ

سلام سمانه جونم

شیرین عسلم چشم عسلیم نمیدونم چی بگم وچطوری بابت مهربونی هات ازت تشکر کنم گرچه میدونم همه ی دوستان عزیزم به خوبی میشناسنت و احساس منو هم درک میکنن سمانه در یه کلمه خلاصه میشه واونم مهربانه به معنی واقعی کلمه اش البته حسن های بسیاری داره که خیلی خوش به حال امیر اقاشونه ولی محبتش واقعا بی نظیره
امیدوارم خوشبخت و سعادتمند بشی وما شاهدش

از همه ی دوستان به خاطر لطف و تبریک و محبت هاشون هم تشکر میکنم خدا کنه لایق این همه محبت شما باشم

قاصدک خان !مادر جان ممنون از تبریکت درضمن این که پرستو جون همیشه عالی مینویسه مخصوصا خاطراتش رو شکی وحرفی نیست ولی خواستم الزایمرت رو یاداوری کنم که منم همیشه از دیدار ها نوشتم ولی فقط یکی دوخط اونم یه جورایی زیر پوستی ! دیدار خانوم طلا رو یادته ؟ چه سوالی !! معلومه دیگه مگه الزایمر میذاره یادت بیاد ! یو هاهاهاهاها

پرستو جون مزاح کردم وگرنه تو اولینی وبهترین خیلی وقت بود خباثت نکرده بودم

مجدد از تو عزیز دل به خاطر این پست و نوشته های قشنگ واحساس نابت تشکر میکنم همچنین از مریم عزیز جناب قاصدک جناب محمد مهدی وکوثر نازنین و پرستوی عزیزم

هر چی ارزوی خوبه مال دوستاننننننننن

پرستو چهارشنبه 2 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 01:36 ب.ظ

سلام علیکم

باران جان
قربان محبتت برم .
عزیزم من هم در جبهه ی خودت هستم .
خیلی هم خوب اومدی ببم جان!
بعضی ها هیچ به شناسنامه شون نگاه نمیکنن که یه 70-60 سالی ازشون گذشته!
والله!

یوها ها ها ها
از اینم خیییلی خوشم اومد!

باران چهارشنبه 2 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 03:03 ب.ظ

پرستو جون خیلی مخلصیم

البته اینم بگم خدا بخیر کنه عاقبت این خباثت و یوهاهاها رو عمو قاصی در پی جواب دندان شکنند ولی همینجا میگم شما بزرگوارید

قاصدک چهارشنبه 2 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:58 ب.ظ

سلام برهمگی

اولا که باران عزیز.من اگه گفتم:صدساله بشی مادررررر!! اصلا توش خباثتی نبود(لااقل موقع نوشتن فکر خباثت نبودم)بلکه از دید و نگاه اهل بیت بهت گفتم مادرررررراستی!.هیچی..چون بخودت خصوصی گفته بودم که دور و برت خوب پرشده از جوجه هاااااااهاهاهاهاها
همشهری عزیز هم نمیدونم چطور از یوهاهاها خوشش اومده اما از هاهاها که بهش خصوصی گفتم(چون شکلک نبود مجبورشدیم نوشتاری شادی در وکنیم) اون موقع هیچی نگفتکما اینکه اصلا نمیدونم چرا به من سر نزده؟!!!البته همین روزاست که بیاد۴تاشکلک عصبانی بذاره(طبق معمول)بعدشم که بگم اینا چی بود؟؟بگه یعنی اینکه سلام.دلتنگ غرغرکردنت شدیم.کجایی؟!!
خانوم معلم..دیدی درمورد کادوهای رد و بدل شده درست گفتم؟؟!!
راستی.باران عزیز.اصلا هم الزایمر ندارم و هنوزم مبدع و مبتکر خاطره در کردن از دیدار دوستان مجازی را همشهری باواسطه میدونمچون ایشون به تفصیل و گاها سریال گونه! مینوشتند!! نه مثل شما خلاصه در دوخطیادت رفته ازدیدارش با خانوم معلم که درکل نیم ساعت بود یه آپ گذاشت این هوااااااااااااااااااااااااااااااااااا

در آخر.خواستم برم که یادم اومد به مدیر وبلاگ هیچی نگفتم و الانه که بیاد باز قهرکنه باهامپس.یه سلام بلندبالا هم به سمانه خانوم عزیز که باعث شد بعدازمدتها دوستان مشترک یه جا جمع شده و حول محورهای مختلف(به جز موضوع آپش) حرف بزنند
زنده و سلامت باشید.تابعدیاعلی مدد

قاصدک چهارشنبه 2 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:05 ب.ظ

راستی پرستو خانوم عزیز.اتفاقا این تیکه تون دیگه به من نمیچسبهچون از همون اوان! آشنایی با باران گرامی این من بودم که همش بهش میگفتم چرا همیشه هرجا میری شناسنامه ت زیر بغلته؟!!میگی نه؟؟؟..از خودش بپرس.وگرنه اصولا به شناسنامه اعتقادی ندارمیه زمانی هم کاربرد داشت و باهاش کوپن میدادن که اونم یارانه ای شد و دیگه شناسنامه به دردی نمیخوره الا حضور درانتخابات!
البته برا بعضیا هم کاربرد داره که شامل حال ما نمیشه!!! اونا که میخوان تجدیدفراش کننوگرنه شناسنامه ما دیگه ازصندوقچه در نمیاددددددد تا روزیکه بخوان صفحه اخرش یک مهر بزنن
وایییی.!!.اگه این کامنت را وب خودتون میدادم مطمئنم سانسورش میکردید.براهمین اینجا گذاشتمجریان اون مثالی که زدم و ماشین و قضا و قدر و سربه هوابودن که یادتونه؟!

پرستو پنج‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 01:52 ق.ظ

سلام
جناب قاصدک
منو نیگا لطفاً

دههههههههههههههههههههههههههه

خب مجبورین حرفی بزنین که سانسور در پی داشته باشه!
دههههههههههههههههههههههههههه

الهی
ببخشید که بهتون سر نزدم .
به خدا حالم خیلی بد بود . به همین دلیل شاید یادم رفت که بیام و سلامی عرض کنم، وگرنه هیچ قصد و غرضی در بین نبود .

ئلی خودمونیم ها!
یوهاها ها! خییییییییییلی خوشگله!

باران شنبه 5 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 06:04 ب.ظ

سلام سمانه جونم

هر بار دیدن این قلبکی های قرمزته کلی دل ادم رو شاد میکنه

یه چی بگم؟
دلم برات تنگ شده خببببب
سلامتی ودل خوش داشتنِ تو ارزوی منه

جناب قاصدک ! ما که فرمودیم شما بزرگوارید !یوهاهاهاها برقرار باشید تا همیشه

کوثر یکشنبه 6 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:42 ق.ظ

کم کم ای حسین (ع) سیاهی علمت دیده می شود

آثار خیمه های سوخته ات دیده می شود

افتاده سینه ام به تپش ای آقا،

از روی تل،

زینب قد خمیده ات دیده می شود.

السلام علیک یا ابا عبداله الحسین (ع).
سلام سمانه جان
فرارسیدن ماه محرم وتسلیت میگم
التماس دعا.

مریم دوشنبه 7 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 06:18 ب.ظ

سلام دخترووووووووووی عزیز
میای دالان محبت با همدیگه قرآن رو ختم کنیم ؟ خوشحال می شیم اگه دوست یا آشنایی رو هم با خودت بیاری .
ممنون
آدرسش رو بلدی ؟
http://ghoran120.blogfa.com/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد